Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4497 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
planimeter
U
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
geometric shapes
U
اشکال هندسی
geometrical figures
U
اشکال هندسی
click art
U
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
rashwan medallion
U
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
heliograph
U
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
wind gauge
U
دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
batcher
U
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
pitch line
U
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
lappets
U
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
stepped lines
U
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
diagrammatic
U
وابسته بشکل یاخط هندسی نمایش داده شده باخطوط هندسی
contraction ratio
U
نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
turret motife
U
طرح شیروان
[این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
To bring two persons face to face .
U
دونفر رابا هم روبروکردن
mosfet
U
می گیرند
drift bolt
U
میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
gadroon
U
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
permanent mold
U
قرار می گیرند
to ride one's horse to death
U
اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
To do something waveringly.
U
کاری رابا ترس ولرز انجام دادن
To speake in great detail.
U
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
I stamped on the spider .
U
عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
To treat them all alike. (indiscriminately).
U
همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
sniveled
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelling
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
To conduct a meeting in an orderly manner.
U
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
snivel
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveling
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelled
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivels
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
hard starboard
U
ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
ruddleman
U
چوپانی که گوسفندان خود رابا گل اخری رنگ کرده
area
U
مساحت
measurements
U
مساحت
spaces
U
مساحت
space
U
مساحت
measurement
U
مساحت
areas
U
مساحت
pugging
U
خاک اره یا چیز دیگری که فضایی رابا ان پرکنندتاصدادران نه پیچد
to peg out
U
میخ اخر رابا گوی زدن وبازی رابپایان رساندن
wing area
U
مساحت بال
areas
U
مساحت سطح
area
U
مساحت سطح
gateage
U
مساحت دهانههای یک سد
disc area
U
مساحت دیسک
planimeter
U
مساحت سنج
surface area
U
مساحت سطح
area of a triangle
U
مساحت مثلث
area chart
U
نمودار مساحت
kettle holder
U
کهنهای که با ان کتری داغ رادردست گیرند
pot pourri
U
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
area of a disc
U
مساحت دایره
[ریاضی]
area of a circle
U
مساحت دایره
[ریاضی]
This car can hold 6 persons comefortably.
U
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
unwarned exposed
U
یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
action oriented management report
U
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
obituarist
U
کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
angles
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
density
U
تراکم الیاف
[در یک مساحت معین]
circular mil
U
مساحت دایرهای به قطر یک میل
wing loading
U
نسبت وزن کل به مساحت یال
typefaces
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
polypidom
U
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
pin compatible
U
تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند
polypary
U
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
alizarin
U
ماده نارنجی یا قرمز رنگ که از ریشه روناس می گیرند
area of a circle
U
مساحت صفحه
[قرص شکل]
[ریاضی]
area of a disc
U
مساحت صفحه
[قرص شکل]
[ریاضی]
analog
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogues
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
disc loading
U
نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
diagrams
U
خط هندسی
geometrical
U
هندسی
geometric
U
هندسی
arabic notation
U
هندسی
diagram
U
خط هندسی
lengths
U
تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
suprapermafrost
U
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
length
U
تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
U
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
inulin
U
ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
HRG
U
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
numerals
U
هندسی رقومی
mean proportional
U
واسطه هندسی
diagrammatically
U
باخطوط هندسی
diagrams
U
شکل هندسی
diagram
U
شکل هندسی
numeral
U
هندسی رقومی
graphically
U
با نمایش هندسی
diagrammatically
U
بشکل هندسی
locus
U
مکان هندسی
graph
U
نمایش هندسی
geometric progression
U
تصاعد هندسی
geometrical isomer
U
ایزومر هندسی
geometrical isomerism
U
ایزومری هندسی
geometric series
U
سریهای هندسی
geometrical isomerism
U
همپاری هندسی
geometric similarity
U
تشابه هندسی
geometric twist
U
پیچش هندسی
geometric pitch
U
گام هندسی
geometric growth
U
رشد هندسی
loci
U
مکان هندسی
geometric mean
U
میانگین هندسی
graphs
U
نمایش هندسی
trapezoidal distortion
U
اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
resolution
U
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolutions
U
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
interword spacing
U
فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
ball printer
U
چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
geometric illusion
U
خطای ادراکی هندسی
graphs
U
نقشه هندسی گرافیک
chinese fret
U
[زنجیره ی هندسی چینی]
graph
U
نقشه هندسی گرافیک
locus
U
مکان هندسی مرکزها
geometrical progression
U
فرایازی یا تصاعد هندسی
locus of centres
U
مکان هندسی مرکزها
charactristic lenght
U
نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
packing
U
تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت دیسک یا نوار ذخیره شوند
acre
U
واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
acres
U
واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
geodesic dome
U
گنبد متشکل ازسطوح هندسی
axonometric projection
U
طرح های هندسی
[معماری]
geometrize
U
از روی قواعد هندسی کارکردن
geometrize
U
با قواعد هندسی درست کردن
geometry of numbers
U
نظریه هندسی اعداد
[ریاضی]
doubled
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled up
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
tenant by sufference
U
هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
pyramiding
U
سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
half
U
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage
U
اندازه گیر اندازه گرفتن
gage
U
اندازه وسیله اندازه گیری
Boldaji rug
U
قالی بلداجی چهارمحال با نقوش هندسی
topographic maps
U
نقشههای توپوگرافی یانقشههای هندسی زمین
geoid
U
جسم هندسی شبیه به شبه کره
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to rime one word with another
U
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
size
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
recordings
U
تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
recording
U
تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
priority
U
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
priorities
U
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
broken
<adj.>
U
شکسته
[دستگاهی]
instrumental analysis
U
تجزیه دستگاهی
built in aerial
آنتن دستگاهی
aberration
عدم دقت هندسی سیستم های اپتیکی
expansion unit
U
وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
presetting
U
تنظیم از قبل
[دستگاهی]
bitumen boiler
U
دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
to park
U
پارک کردن
[دستگاهی]
hook-up
U
اتصال
[به دستگاهی الکتریکی]
mansions
U
عمارت چند دستگاهی
mansion
U
عمارت چند دستگاهی
ripper
U
دستگاهی که زمین را شیارمیزند
jigsaw puzzle
U
نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
geometrid
U
خانواده پروانه یابندهای باریک بدن پروانههای هندسی
cogo
U
یک زبان برنامه نویسی مسئله گرابرای حل مسائل هندسی
model geometric
U
نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل
echo depth sounder
U
دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
automation
U
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
mills
U
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
reeled
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
mill
U
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
reel
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
excavator
U
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
bar bender
U
دستگاهی که میل گرد را خم میکند
excavators
U
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
air compresser
U
دستگاهی که هوا را متراکم میکند
splicing
U
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splice
U
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splices
U
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
spliced
U
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
card-cut
U
[برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
snaggy
U
پر اشکال
barely
U
با اشکال
node
U
اشکال
bug
U
اشکال
bugs
U
اشکال
bugging
U
اشکال
nodes
U
اشکال
traverse
U
اشکال
traversed
U
اشکال
traverses
U
اشکال
dead lock
U
اشکال
nodus
U
اشکال
traversing
U
اشکال
spinosity
U
اشکال
Recent search history
Forum search
1
معنی لغت overfit
1
سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
2
interfereometry
1
مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
4
express, overexpression
2
high dimentional task solution space
2
سلام یه دیکشنری برای ترجمه همزمان چندین کلمه میخوام؟ لطفا راهنماییم کنید. اشکال گوگل ترنسلیت اینه که برای هر کلمه فقط یک معنی رو مینویسه.
2
سلام یه دیکشنری برای ترجمه همزمان چندین کلمه میخوام؟ لطفا راهنماییم کنید. اشکال گوگل ترنسلیت اینه که برای هر کلمه فقط یک معنی رو مینویسه.
1
مساحت فروشگاه
0
وسیله اندازه گیری در مقیاس کوچک میباشد
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com